خورشید منـ! بسوزانـ و نسوز


by : x-themes

بهـ نامـ او

دستهایمـ را محکمـ تر بگیر

مرا آتشـ بزنـ!

می خواهمـ بسوزمـ و شعلهـ ور شومـ

رسمـ پروانگی اینـ استـ

تو مرا پروانهـ کردی

و گرنهـ پروانهـ شدنـ کهـ بهـ خودی خود میسر نیستـ

یادتـ هستـ؟ همیشهـ می خواندمتـ:

جاری نفسـ های خورشید

اما نهـ! گویا تو خود خورشید هستی

کهـ اینـ گونهـ می سوزی و می سوزانی

حالا بیشتر می فهممـ کهـ چرا وقتی نیستی،

دلمـ اینـ قدر فسردهـ و تاریکـ می شود

شاید ندانی اما اگر محبتتـ بر دلمـ نتابد،

پروانهـ کوچکـ وجودمـ

رهسپار هر کرمـ شبـ تابی می شود

تا شاید نشانی از نشانهـ هایتـ را بیابد

اما محبتـ بی دریغـ خورشید کجا و اندک نور کرمـ شب تابـ کجا؟!

خورشید منـ! بسوزانـ و نسوز

دنیا خورشید را احتیاجـ دارد!

اگر تو نباشی، دنیا سیاهـ می شود!




†ɢα'§ : <-TagName->
برچسب:, |- مبهم -|

ϰ-†нêmê§